پیامبر سال دهم هجری را برای انجام آخرین حجش برگزید. چرا که فرشته الهی هر سال یک بار بر او نازل می گردید، ولی در آن سال دوبار نازل گردید و پیامبر علت آن را نیک می دانست.« حجه الوداع »،« حجه الاسلام»، «حجه البلاغ »،« حجه الکمال »و« حجه التمام » نام هایی است که بنا به مناسبات گوناگون بر آخرین حج پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) نهاده اند. حضرت(صلی الله علیه وآله و سلم) با غسل و تدهین و با دو تکه لباس ساده احرام« لنگ و حوله »در حالی که زنانش را در هودج قرار داده بود، با پای پیاده از مدینه خارج گردید. با وجود بیماری های فراوانی که در سال دهم رایج گردیده بود قریب یکصد و چهل هزار نفر همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) به قصد و عزیمت حج خارج گردیدند. البته کسانی که حج می گزاردند بیش از این تعداد است. چرا که عده ای در مکه مقیم بودند، عده ای نیز به همراه امام علی(علیه السلام) و ابوموسی اشعری از یمن رهسپار حج گردیدند. گروهی نیز از عراق و مصر عازم حج بودند. پس از پایان اعمال و مناسک حج پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) قصد مدینه نمودند. هجدهمین روز ذیحجه پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) و مسلمانانی که همراه ایشان بودند به منطقه غدیرخم جحفه رسیدند. در این منطقه کاروان های مصر، عراق و مدینه از یکدیگر جدا می گشتند. جبرئیل امین(علیه السلام) در این سرزمین بر پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) نازل گردید و آیه ابلاغ را بر ایشان فراخواند:
«یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک...» در این هنگام پیامبر امر فرمودند کاروان هایی که جلو افتاده اند، بازگردند و آنها که نرسیده اند ملحق گردند. اذان ظهر در داده شد. روز بسیار گرمی بود، به گونه ای که مسلمانان رداهای خویش را بر سر کشیدند و بخشی از آن را زیر پا نهادند تا از گرمای شن زارها در امان باشند. جایگاه مرتفعی از جهاز اشتران برساختند. پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) از جهازها صعود کردند و بر بالای آن ایستادند و پس از حمد و ثنای خداوند و ذکر نعمت های او خطبه خویش را این گونه آغاز کردند.« ای مردم! در ابلاغ آنچه که خدای تعالی بر من فروفرستاده، کوتاهی نکرده ام و هم اکنون سبب نزول آیه را برایتان بازخواهم گفت: فرشته وحی- جبرئیل علیه السّلام- سه بار بر من فرود آمد و از سوی پروردگارم فرمان داد تا در این مکان به پا خیزم و سپید و سیاه مردم را رسماً آگاهی دهم که علی بن ابی طالب برادر، وصی، جانشین و امام پس از من است که نسبتش به من همان نسبت هارون به موسی است، با این تفاوت که رسالت خاتمه یافته است و بعد از خدا و رسولش، علی، ولی و صاحب اختیار شماست که ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند: همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.» (مائده/??)، علی بن ابی طالب همان کسی است که نماز به پا داشت و در حال رکوع، به نیازمند صدقه داد. او در هر حالی رضای خدا را می جوید. از جبرئیل خواستم که از خداوند متعال، معافیت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ ای مردم! چون می دانستم که در میان مردم، پرهیزگاران اندک و منافقان بسیارند و از مفسده جویی گنه آلودگان و نیرنگ بازی آنان که دین اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفته اند، آگاهی داشتم. همان ها که خداوند در قرآن کریم وصفشان کرده است:
«چیزهایی به زبان می گویند که در دل هایشان نیست و این کار را آسان می پندارند حال آن که نزد خدا کاری بزرگ است.» (فتح، ??)، (نور، ??) ای مردم! بدانید که خداوند، علی را ولی و صاحب اختیار شما معین فرموده و او را امام و پیشوای واجب الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزاده ای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سفیدی و بر هر خداشناس موحدی، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازم الاجرا مقرر کرده است. هر کس با علی مخالفت کند ملعون است و هر که از او اطاعت کند مرحوم. مؤمن کسی است که به علی ایمان آورد و او را تصدیق کند.
مغفرت و رحمت خداوند ویژه او و کسانی است که سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطیع و تسلیم باشند.
ای مردم! این آخرین باری است که مرا در این موقعیت دیدار می کنید، پس گوش فرا دارید و به سخنانم دل سپارید و دستور پروردگارتان را فرمان برید.
خداوند عزوجل، پروردگار و ولی و صاحب اختیار و خداوندگار شماست و گذشته از او پیامبرش- محمد(صلی الله علیه وآله و سلم)- همین من که اکنون به پا خاسته و با شما سخن می گویم سپس بعداز من علی به امر خدا بر شماست ولایت و صاحب اختیاری دارد و پس از او امامت پیشوایی تا روز واپسین و تا آن هنگام که خدا و پیامبرش را دیدار خواهید کرد، در ذریه و نسل من که از پشت علی(علیه السلام) هستند، قرار خواهد داشت.
ای مردم دانشی نیست که خداوند به من تعلیم نکرده باشد. من نیز هرچه که تعلیم گرفته ام به علی(علیه السلام) این امام پارسایان آموخته ام و دیگر دانشی نیست مگر آن که به علی آموخته ام و اوست امام و راهنمای آشکار.